پاگشایی مرگبار در جشن عروسی!

به گزارش مشهد فوری به نقل از روزنامه خراسان، در حالی که عقربه‌های ساعت دیواری باغ تالار، رقص کنان به یک بامداد پانزدهم مهر نزدیک می‌شدند ناگهان آهنگ «جنایت» فضای باغ تالار را به آشوب کشید و جیغ و فریادهای مهمانان با صدای گوش خراش جوانی در هم آمیخت که کارد بزرگ خون آلود را از گردن یکی دیگر از مهمانان جشن عروسی بیرون می کشید. حالا دیگر آهنگ جشن و شادی جای خود را به صحنه‌ای وحشتناک از خون و خونریزی داده بود که آوای غم انگیز زنگ گوشی تلفن قاضی ویژه قتل عمد مشهد در آن سوی شهر به صدا درآمد و یکی از نیروهای انتظامی حکایت تلخی را روایت کرد که مهمان خشن، قصر آرزوهای عروس و دامادی را به خون کشیده و از محل حادثه خونبار گریخته است .دقایقی بعد قاضی دکتر صادق صفری برگه‌های تحقیق قضایی را به دست گرفت و سوار بر خودروی ویژه جنایی عازم بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد شد، جایی که کادر درمانی نتوانسته بودند جان مجروح حادثه را نجات دهند و او بر اثر عوارض ناشی از اصابت ضربه کارد به ناحیه گردن به قتل رسیده بود.
 طولی نکشید که گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی نیز در کنار مقام قضایی قرار گرفتند و بدین ترتیب تحقیقات میدانی با بررسی‌های تخصصی آغاز شد. جسد مربوط به جوانی به نام «حسین ش» بود که یک ساعت از مرگ وی می‌گذشت و اثر جراحتی عمیق بر گردن وی دیده می‌شد. تیغه چاقوی یک دم در حالی به صورت کلنگی بر گردن مهمان جشن عروسی فرود آمده بود که گویی او در یک لحظه غافلگیر شده است؛ چراکه هیچ گونه آثار دفاعی روی پیکر وی وجود نداشت. در عین حال، جسد جوان مذکور با دستور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به پزشکی قانونی انتقال یافت تا علت دقیق مرگ وی با انجام معاینات پزشکی مشخص شود.
 بنابر گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، هنوز بررسی‌های موشکافانه مقام قضایی در مرکز درمانی ادامه داشت که یکی دیگر از مهمانان جشن عروسی به دلیل افت فشار خون وارد اورژانس بیمارستان شد و بلافاصله بعد از امدادرسانی اولیه زیر رگبار سوالات فنی و تخصصی قاضی صفری قرار گرفت. او در تشریح این ماجرای هولناک گفت: در روستای ما رسم بر این است که هنگام برگزاری مراسم جشن، مهمانان و بستگان عروس و داماد از یکدیگر جدا می‌شوند و هر کدام در یک سو به جشن و پایکوبی می‌پردازند. اما در ادامه جشن فقط مردان طایفه عروس به سمت مجلس داماد می‌روند و پس از مدتی رقص و شادی که به منظور پاگشایی صورت می‌گیرد، محل را ترک می‌کنند و برای صرف شام به محل برگزاری جشن طایفه عروس باز می‌گردند. به همین دلیل هم ما که حدود 100 نفر بودیم به طرف مجلس داماد به راه افتادیم که در این هنگام ناگهان «م» را دیدم که گویی به دنبال دعوا و درگیری بود و به همه گیر می‌داد. وقتی از« م» خواستم تا کنار برود، دهانش را به فحش و ناسزا گشود، ولی من کوتاه آمدم و خودم را کنترل کردم تا مجلس شادمانی به هم نخورد! با وجود این زمانی که او به طور غافلگیرانه روی سر ما پول ریخت به چند نفر از اطرافیان گفتم او را بیرون ببرند چون احساس می‌کردم حال طبیعی ندارد! اما هنگامی که از مجلس بیرون می‌رفتیم مقابل در شلوغی مهمانان را دیدم و چاقوی خون آلودی که دست «م» بود در همین لحظه نگاهم به پیکر خواهرزاده‌ام خیره ماند که کنار دیوار افتاده بود .به سرعت به طرف آن ها دویدم تا ضارب را بگیرم ولی او را که از بستگان داماد بود فراری دادند و من هم به خاطر مرگ خواهرزاده‌ام دچار افت فشار خون شدم .