فرزین مرا تنها گذاشت و بابک آبرویم را برد / دردسر زن رسمی و موقت بودن یک زن
اگرچه بعد از ماجرای طلاق روزهای سخت زندگی ام را فراموش کرده بودم و از نظر مالی نیز اوضاع مناسبی داشتم اما گاهی احساس…
اگرچه بعد از ماجرای طلاق روزهای سخت زندگی ام را فراموش کرده بودم و از نظر مالی نیز اوضاع مناسبی داشتم اما گاهی احساس…
30 سال با سختی و بدبختی همدم بودم، تکه تکه پارچه ها را زیر سوزن چرخ خیاطی گذاشتم تا حداقل همسرم را در تامین هزینه های…
هنوز مدت کوتاهی از ماجرای طلاقم نگذشته بود که جذب یکی از باندهای فساد شدم. آن قدر با گرایش به مواد مخدر صنعتی در مرداب…
آنقدر درگیر مشکلات زندگیم بودم که نفهمیدم چگونه شوهرم از سه سال قبل زن دیگری را به عقد خودش درآورده است. زمانی متوجه…
وقتی ماجرای خلافکاری و پنهان کاری هایش را فهمیدم، او ناگهان با شمشیر و اسلحه وارد خانه شد و لوله اسلحه اش را به سمت من…
اگرچه همسرم مدام در گروه های مختلف شبکه های اجتماعی با افراد متفاوتی در ارتباط است به طوری که هیچ وقت گوشی تلفن را…
با آن که چهار سال است از همسرم طلاق گرفتهام و به تنهایی زندگی ام را می گذرانم اما همسر سابقم مدام برایم ایجاد مزاحمت…
راز مگویی در سینه داشت اما وجدان درد او را مجبور کرد که دست به صندوقچه اسرارش ببرد و آن را بازگو کند.
حالا که برخی از خلافکاری ها و ارتباطات زشت همسرم برملا شده است با هر بهانه ای مرا کتک می زند تا مجبور شوم از او طلاق…
با آنکه چهار دهه از عمرم می گذرد اما هیچ وقت رنگ خوشبختی را ندیدم و همواره با مشکلات و آسیب های اجتماعی دست و پنجه نرم…