الف

از شرط مرد قمار باز روی دختر نوجوانش تا اتهام به همسر جوانش


7 آذر 1400 - 10:48
32d1d44774
زن 27 ساله با بیان اینکه دیگر تحمل تهمت‌های ناروای همسرم را ندارم و زندگی وحشتناکی را گذرانده‌ام، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: روزی فهمیدم همسرم پای میز قمار روی دختر نوجوانم شرط بندی کرده است.

به گزارش مشهد فوری، زن 27 ساله با بیان اینکه دیگر تحمل تهمت‌های ناروای همسرم را ندارم و زندگی وحشتناکی را گذرانده‌ام، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: پدر و مادرم تبعه کشور افغانستان هستند اما من در مشهد به دنیا آمدم و رشد کردم. یکی از خواهرانم مقیم کشور سوئد شد و 2 تن دیگر از آنان در تهران ازدواج کردند. به همین دلیل من که ته تغاری بودم خیلی مورد توجه اعضای خانواده‌ام قرار می‌گرفتم.

وی ادامه داد: پدر ومادرم خیلی مرا دوست داشتند و هر آن چه می خواستم برایم فراهم می‌کردند. پدرم خیاط بود و گاهی مرا کنار دستش می‌نشاند تا از تجربه‌اش استفاده کنم و خیاطی بیاموزم. خلاصه من سوگلی خانواده بودم و موفقیت‌هایم در تحصیل نیز روز به روز بیشتر می‌شد تا جایی که شعر می‌سرودم و داستان می‌نوشتم و همواره رتبه اول تحصیلی را کسب می‌کردم.

زن جوان گفت: پدر و مادرم نیز آرزوهای زیادی برایم داشتند تا اینکه در 16سالگی زمانی که در کلاس اول دبیرستان تحصیل می‌کردم، غلام علی به خواستگاری‌ام آمد. او نیز از هموطنانم بود که در مشهد زندگی می‌کرد و رابطه فامیلی دوری با ما داشت اما خانواده‌ام پاسخ منفی دادند چرا که امید داشتند من روزی خانم دکتر شوم و به هموطنانم کمک کنم. با وجود این، خانواده غلام علی دست بردار نبودند و مدام فامیل نزدیکمان را به خواستگاری‌ام می‌فرستادند تا اینکه پدرم به شرط ادامه تحصیل من با این ازدواج موافقت کرد.

وی افزود: هنوز یک سال از زندگی مشترکمان نگذشته بود که غلام علی راهی تهران شد تا برای درآمد بیشتر نزد برادرش در کوره‌های آجرپزی کارکند. من هم به ناچار بار و بندیلم را بستم و راهی تهران شدم.

زن جوان اظهار کرد: آن جا برای آن که خشت خام بیشتری تولید کنیم و مزد بیشتری بگیریم من هم چادرم را به کمر بستم و پا به پای شوهرم مشغول کار شدم. آن قدر قالب‌های سنگین خشت را بر زمین می‌زدم که دستانم ترک‌های وحشتناکی برداشته بود و گاهی از آن‌ها خون جاری می‌شد طوری که شب‌ها تا صبح ناله می‌کردم و با انواع و اقسام داروهای خانگی به درمان آن‌ها می‌پرداختم.

وی بیان کرد: حالا دیگر درس و مدرسه را هم رها کرده بودم و به چیزی جز خوشبختی در کنار همسرم نمی‌اندیشیدم. در همین روزها بود که متوجه شدم همسرم با دختر دیگری در کوره‌های آجرپزی ارتباط دارد. او به بهانه های مختلف مرا رها می‌کرد و نزد آن دختر می‌رفت. این در حالی بود که دخترم هایده نیز به دنیا آمده بود و غلام علی قول داد به خاطر دخترم و آینده او دیگر به من خیانت نکند.

زن جوان گفت: بالاخره چهار سال از دوران نوجوانی و جوانی‌ام را در کوره‌های آجرپزی گذراندم و سپس برای ادامه زندگی به مشهد بازگشتیم و همسرم به کارگری در اموربنایی پرداخت. اما روزهای زیادی را بیکار بود و من به سختی نانی برای فرزندم تهیه می‌کردم.

وی افزود: مدتی بعد فهمیدم همسرم به مردی قمارباز تبدیل شده است چرا که او حتی فرش خانه را فروخت و در بازی قمار باخت. دیگر او را فقط در پاتوق‌های قمار پیدا می‌کردم تا اینکه یک روز فهمیدم غلام علی چون پولی برای بازی ندارد بر سر دخترم شرط بسته است که در صورت باخت هایده را به عقد پسر معتاد طرف مقابل در بیاورد که از مدتی قبل به خواستگاری آمده بود اما من به دلیل اعتیادش مخالفت کردم.

زن جوان اظهار کرد: به همین خاطر وحشت زده و هراسان خودم را به پاتوق آن‌ها رساندم و با گریه و التماس همسرم را از آن جا بیرون کشیدم .خوشبختانه بخت با من یار بود و همسرم آن روز قمار را نباخت اما زمانی که به خانه رسیدیم من و دخترم را زیر مشت و لگد گرفت به حدی که در بیمارستان بستری شدم.

وی گفت: با این همه هربار که کتک می‌خوردم، دروغی را برای خانواده‌ام سرهم می‌کردم تا از شنیدن مشکلات من ناراحت نشوند. درهمین روزها بود که فهمیدم همسرم به مواد مخدر صنعتی آلوده شده است.

زن جوان اظهار کرد: حالا دیگر روزگارم روز به روز سیاه‌تر می‌شد و گاهی تا چند روز گرسنگی می‌کشیدم و از همسرم خبری نداشتم. در این شرایط با کمک مالی پدرم به خانه‌ای در حال ساخت نقل مکان کردیم که هیچ امکاناتی نداشت و حتی به جای در، پلاستیک آویزان کرده بودم و از آب وبرق هم خبری نبود.

وی بیان کرد: در همین حال غلام علی دوستانش را برای مصرف شیشه به خانه می‌آورد که در این میان یکی از آن معتادان پیشنهاد شرم آوری را به من داد. وقتی موضوع را برای همسرم بازگو کردم دوباره کتکم زد و با چاقو مجروحم کرد به گونه‌ای که چند روز در بیمارستان بستری شدم.

زن جوان گفت: بارها تلاش کردم او را از این وضعیت نجات بدهم ولی باز هم به مصرف مواد ادامه داد. حالا هم بر اثر توهمات شیشه تهمت‌های ناروایی به من نسبت می دهد که برایم قابل تحمل نیست.

گزارش خراسان حاکی است با صدور دستوری از سوی سرگرد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) بررسی‌های کارشناسی مشاوران زبده مددکاری اجتماعی کلانتری در این باره آغاز شد.

زن 27 ساله با بیان اینکه دیگر تحمل تهمت‌های ناروای همسرم را ندارم و زندگی وحشتناکی را گذرانده‌ام، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: روزی فهمیدم همسرم پای میز قمار روی دختر نوجوانم شرط بندی کرده است.

پایگاه خبری مشهد فوری (mashhadfori.com)

32d1d44774
7 آذر 1400 - 10:48

به گزارش مشهد فوری، زن 27 ساله با بیان اینکه دیگر تحمل تهمت‌های ناروای همسرم را ندارم و زندگی وحشتناکی را گذرانده‌ام، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: پدر و مادرم تبعه کشور افغانستان هستند اما من در مشهد به دنیا آمدم و رشد کردم. یکی از خواهرانم مقیم کشور سوئد شد و 2 تن دیگر از آنان در تهران ازدواج کردند. به همین دلیل من که ته تغاری بودم خیلی مورد توجه اعضای خانواده‌ام قرار می‌گرفتم.

وی ادامه داد: پدر ومادرم خیلی مرا دوست داشتند و هر آن چه می خواستم برایم فراهم می‌کردند. پدرم خیاط بود و گاهی مرا کنار دستش می‌نشاند تا از تجربه‌اش استفاده کنم و خیاطی بیاموزم. خلاصه من سوگلی خانواده بودم و موفقیت‌هایم در تحصیل نیز روز به روز بیشتر می‌شد تا جایی که شعر می‌سرودم و داستان می‌نوشتم و همواره رتبه اول تحصیلی را کسب می‌کردم.

زن جوان گفت: پدر و مادرم نیز آرزوهای زیادی برایم داشتند تا اینکه در 16سالگی زمانی که در کلاس اول دبیرستان تحصیل می‌کردم، غلام علی به خواستگاری‌ام آمد. او نیز از هموطنانم بود که در مشهد زندگی می‌کرد و رابطه فامیلی دوری با ما داشت اما خانواده‌ام پاسخ منفی دادند چرا که امید داشتند من روزی خانم دکتر شوم و به هموطنانم کمک کنم. با وجود این، خانواده غلام علی دست بردار نبودند و مدام فامیل نزدیکمان را به خواستگاری‌ام می‌فرستادند تا اینکه پدرم به شرط ادامه تحصیل من با این ازدواج موافقت کرد.

وی افزود: هنوز یک سال از زندگی مشترکمان نگذشته بود که غلام علی راهی تهران شد تا برای درآمد بیشتر نزد برادرش در کوره‌های آجرپزی کارکند. من هم به ناچار بار و بندیلم را بستم و راهی تهران شدم.

زن جوان اظهار کرد: آن جا برای آن که خشت خام بیشتری تولید کنیم و مزد بیشتری بگیریم من هم چادرم را به کمر بستم و پا به پای شوهرم مشغول کار شدم. آن قدر قالب‌های سنگین خشت را بر زمین می‌زدم که دستانم ترک‌های وحشتناکی برداشته بود و گاهی از آن‌ها خون جاری می‌شد طوری که شب‌ها تا صبح ناله می‌کردم و با انواع و اقسام داروهای خانگی به درمان آن‌ها می‌پرداختم.

وی بیان کرد: حالا دیگر درس و مدرسه را هم رها کرده بودم و به چیزی جز خوشبختی در کنار همسرم نمی‌اندیشیدم. در همین روزها بود که متوجه شدم همسرم با دختر دیگری در کوره‌های آجرپزی ارتباط دارد. او به بهانه های مختلف مرا رها می‌کرد و نزد آن دختر می‌رفت. این در حالی بود که دخترم هایده نیز به دنیا آمده بود و غلام علی قول داد به خاطر دخترم و آینده او دیگر به من خیانت نکند.

زن جوان گفت: بالاخره چهار سال از دوران نوجوانی و جوانی‌ام را در کوره‌های آجرپزی گذراندم و سپس برای ادامه زندگی به مشهد بازگشتیم و همسرم به کارگری در اموربنایی پرداخت. اما روزهای زیادی را بیکار بود و من به سختی نانی برای فرزندم تهیه می‌کردم.

وی افزود: مدتی بعد فهمیدم همسرم به مردی قمارباز تبدیل شده است چرا که او حتی فرش خانه را فروخت و در بازی قمار باخت. دیگر او را فقط در پاتوق‌های قمار پیدا می‌کردم تا اینکه یک روز فهمیدم غلام علی چون پولی برای بازی ندارد بر سر دخترم شرط بسته است که در صورت باخت هایده را به عقد پسر معتاد طرف مقابل در بیاورد که از مدتی قبل به خواستگاری آمده بود اما من به دلیل اعتیادش مخالفت کردم.

زن جوان اظهار کرد: به همین خاطر وحشت زده و هراسان خودم را به پاتوق آن‌ها رساندم و با گریه و التماس همسرم را از آن جا بیرون کشیدم .خوشبختانه بخت با من یار بود و همسرم آن روز قمار را نباخت اما زمانی که به خانه رسیدیم من و دخترم را زیر مشت و لگد گرفت به حدی که در بیمارستان بستری شدم.

وی گفت: با این همه هربار که کتک می‌خوردم، دروغی را برای خانواده‌ام سرهم می‌کردم تا از شنیدن مشکلات من ناراحت نشوند. درهمین روزها بود که فهمیدم همسرم به مواد مخدر صنعتی آلوده شده است.

زن جوان اظهار کرد: حالا دیگر روزگارم روز به روز سیاه‌تر می‌شد و گاهی تا چند روز گرسنگی می‌کشیدم و از همسرم خبری نداشتم. در این شرایط با کمک مالی پدرم به خانه‌ای در حال ساخت نقل مکان کردیم که هیچ امکاناتی نداشت و حتی به جای در، پلاستیک آویزان کرده بودم و از آب وبرق هم خبری نبود.

وی بیان کرد: در همین حال غلام علی دوستانش را برای مصرف شیشه به خانه می‌آورد که در این میان یکی از آن معتادان پیشنهاد شرم آوری را به من داد. وقتی موضوع را برای همسرم بازگو کردم دوباره کتکم زد و با چاقو مجروحم کرد به گونه‌ای که چند روز در بیمارستان بستری شدم.

زن جوان گفت: بارها تلاش کردم او را از این وضعیت نجات بدهم ولی باز هم به مصرف مواد ادامه داد. حالا هم بر اثر توهمات شیشه تهمت‌های ناروایی به من نسبت می دهد که برایم قابل تحمل نیست.

گزارش خراسان حاکی است با صدور دستوری از سوی سرگرد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) بررسی‌های کارشناسی مشاوران زبده مددکاری اجتماعی کلانتری در این باره آغاز شد.

منبع: روزنامه خراسان

345

نظرات
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد.
  • پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.

اخبار ایران و جهان