
به گزارش مشهد فوری، دختر 21 ساله در حالی که اشک های سوزان ندامت چون قطرات باران بر سنگ فرش های اتاق مشاوره کلانتری می چکید و از شدت شرم توان نگاه کردن به چهره غمگین و حیرت زده مادرش را نداشت در تشریح حادثه ای که او را به پرتگاه تباهی و سیه روزی کشاند، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: از این که در یکی از رشته های مهندسی شیمی تحصیل می کردم بسیار خوشحال بودم و بر خود می بالیدم که در آینده شغل مناسبی خواهم داشت. از سوی دیگر نیز از این که با ورود به دانشگاه توانسته بودم لبخند رضایت و شادمانی را در چهره پدر و مادرم ببینم در پوست خودم نمی گنجیدم چرا که آن ها برای سعادت و خوشبختی من از هیچ کوششی دریغ نمی کردند. پدرم که فردی بازاری بود همه امکانات رفاهی را برایم فراهم می کرد و مادرم نیز با آن که در یکی از ادارات دولتی شاغل بود همه تلاشش را برای ایجاد محیطی آرام و به دور از هیاهو به کار می برد تا من فقط به درس و دانشگاه بیندیشم اما در این میان شاهین خوشبختی زمانی از شانه های لرزانم پرید که با «تکتم» آشنا شدم. اگرچه او در یکی از رشته های زیر مجموعه علوم انسانی تحصیل می کرد اما خیلی زود روابط بین من و او صمیمانه شد به گونه ای که حتی برخی از ساعت های اوقات بیکاری ام را نیز با او می گذراندم هنوز سه ماه بیشتر از این دوستی نگذشته بود که روزی تکتم برایم از آغاز آشنایی اش با یک مرد متاهل گفت. تکتم همواره از این که اضافه وزن زیادی داشت رنج می برد و مدعی بود وقتی در کنار من که از نظر ظاهری شرایط ایده آلی دارم قرار می گیرد احساس آرامش می کند!
خلاصه آن روز تکتم از ثروت آن مرد دلارفروش طوری تعریف و تمجید می کرد که گویی قصد ازدواج با او را دارد! و این آشنایی فراتر از یک ارتباط خارج از عرف است. او در میان سخنانش از من خواست تا در اولین ملاقات، او را همراهی کنم تا از وضعیت ظاهری خودش خجالت نکشد. آن شب در یکی از رستوران های اطراف مشهد در حالی به دیدار «فرمان» رفتیم که او فقط از من و شرایط زندگی و تحصیلی ام می پرسید و به تعریف و تمجید از من می پرداخت. روز بعد از این ماجرا بود که «فرمان» در حالی که ادعا می کرد شماره تلفنم را از تکتم گرفته است، به من گفت: قصد دارد ارتباط دوستانه ای با من داشته باشد و تکتم نیز از این موضوع اطلاع دارد. اگرچه مدتی بعد فهمیدم که تکتم در قبال آشنا کردن من با «فرمان» بیشتر از یک میلیون تومان از او گرفته است اما آن روز خودم هم نفهمیدم که چگونه اسیر جملات عاشقانه و فریبنده فرمان شدم و به ارتباط با او ادامه دادم. این تماس های تلفنی در نهایت به دیدارهای حضوری در رستوران ها و مراکز تجاری انجامید تا جایی که روزی همسر فرمان دختر خردسال او را که دچار بیماری خاص بود برای ادامه درمان به تهران برد. «فرمان» هم بلافاصله از فرودگاه با من تماس گرفت و از من خواست برای گفت وگو درباره مسافرت با یکدیگر به منزلش بروم. همسر فرمان حدود 10 روز در تهران ماند تا به امور درمانی فرزندش رسیدگی کند من هم هیچ گاه به عاقبت این ارتباط خیابانی نمی اندیشیدم بدون ترس از آبرو ریزی قدم به منزل او می گذاشتم تا این که تصمیم گرفتیم چند روزی در غیاب همسر و فرزند فرمان برای مسافرت به شهرهای شمالی کشور برویم با این تصمیم احمقانه، با طرح یک نقشه زیرکانه نزد مادرم رفتم و به دروغ ادعا کردم که از طرف دانشگاه قرار است ما را به یک اردوی علمی و تفریحی ببرند.
مادرم که نمی دانست با این نقشه شوم در واقع خودم را زنده به گور می کنم پدرم را راضی کرد و این گونه من و فرمان به سوئیتی در حاشیه دریای خزر رفتیم و چند شبانه روز را در شهرهای زیبای شمال گذراندیم اما در یکی از همان شب ها بود که هوس های شیطانی زندگی و آینده ام را به تباهی کشاند و همه هستی ام را نابود کرد. وقتی به خود آمدم که دیگر گریه هایم فایده ای نداشت از سوی دیگر عذاب وجدان رهایم نمی کرد و از این که به همین راحتی آبرو و حیثیت خانواده ام را بر باد داده بودم زجر می کشیدم با وجود این وقتی به مشهد بازگشتم مادرم از چهره غمگین من همه چیز را فهمید و با پرس و جو از دانشگاه متوجه شد که به مرداب فلاکت و بدبختی سقوط کرده ام و ...
شایان ذکر است به دستور سرگرد بیگی (رئیس کلانتری سناباد مشهد) این پرونده با یاری مشاوران اجتماعی در مسیر دادرسی قرار گرفت.
پایگاه خبری مشهد فوری (mashhadfori.com)

به گزارش مشهد فوری، دختر 21 ساله در حالی که اشک های سوزان ندامت چون قطرات باران بر سنگ فرش های اتاق مشاوره کلانتری می چکید و از شدت شرم توان نگاه کردن به چهره غمگین و حیرت زده مادرش را نداشت در تشریح حادثه ای که او را به پرتگاه تباهی و سیه روزی کشاند، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: از این که در یکی از رشته های مهندسی شیمی تحصیل می کردم بسیار خوشحال بودم و بر خود می بالیدم که در آینده شغل مناسبی خواهم داشت. از سوی دیگر نیز از این که با ورود به دانشگاه توانسته بودم لبخند رضایت و شادمانی را در چهره پدر و مادرم ببینم در پوست خودم نمی گنجیدم چرا که آن ها برای سعادت و خوشبختی من از هیچ کوششی دریغ نمی کردند. پدرم که فردی بازاری بود همه امکانات رفاهی را برایم فراهم می کرد و مادرم نیز با آن که در یکی از ادارات دولتی شاغل بود همه تلاشش را برای ایجاد محیطی آرام و به دور از هیاهو به کار می برد تا من فقط به درس و دانشگاه بیندیشم اما در این میان شاهین خوشبختی زمانی از شانه های لرزانم پرید که با «تکتم» آشنا شدم. اگرچه او در یکی از رشته های زیر مجموعه علوم انسانی تحصیل می کرد اما خیلی زود روابط بین من و او صمیمانه شد به گونه ای که حتی برخی از ساعت های اوقات بیکاری ام را نیز با او می گذراندم هنوز سه ماه بیشتر از این دوستی نگذشته بود که روزی تکتم برایم از آغاز آشنایی اش با یک مرد متاهل گفت. تکتم همواره از این که اضافه وزن زیادی داشت رنج می برد و مدعی بود وقتی در کنار من که از نظر ظاهری شرایط ایده آلی دارم قرار می گیرد احساس آرامش می کند!
خلاصه آن روز تکتم از ثروت آن مرد دلارفروش طوری تعریف و تمجید می کرد که گویی قصد ازدواج با او را دارد! و این آشنایی فراتر از یک ارتباط خارج از عرف است. او در میان سخنانش از من خواست تا در اولین ملاقات، او را همراهی کنم تا از وضعیت ظاهری خودش خجالت نکشد. آن شب در یکی از رستوران های اطراف مشهد در حالی به دیدار «فرمان» رفتیم که او فقط از من و شرایط زندگی و تحصیلی ام می پرسید و به تعریف و تمجید از من می پرداخت. روز بعد از این ماجرا بود که «فرمان» در حالی که ادعا می کرد شماره تلفنم را از تکتم گرفته است، به من گفت: قصد دارد ارتباط دوستانه ای با من داشته باشد و تکتم نیز از این موضوع اطلاع دارد. اگرچه مدتی بعد فهمیدم که تکتم در قبال آشنا کردن من با «فرمان» بیشتر از یک میلیون تومان از او گرفته است اما آن روز خودم هم نفهمیدم که چگونه اسیر جملات عاشقانه و فریبنده فرمان شدم و به ارتباط با او ادامه دادم. این تماس های تلفنی در نهایت به دیدارهای حضوری در رستوران ها و مراکز تجاری انجامید تا جایی که روزی همسر فرمان دختر خردسال او را که دچار بیماری خاص بود برای ادامه درمان به تهران برد. «فرمان» هم بلافاصله از فرودگاه با من تماس گرفت و از من خواست برای گفت وگو درباره مسافرت با یکدیگر به منزلش بروم. همسر فرمان حدود 10 روز در تهران ماند تا به امور درمانی فرزندش رسیدگی کند من هم هیچ گاه به عاقبت این ارتباط خیابانی نمی اندیشیدم بدون ترس از آبرو ریزی قدم به منزل او می گذاشتم تا این که تصمیم گرفتیم چند روزی در غیاب همسر و فرزند فرمان برای مسافرت به شهرهای شمالی کشور برویم با این تصمیم احمقانه، با طرح یک نقشه زیرکانه نزد مادرم رفتم و به دروغ ادعا کردم که از طرف دانشگاه قرار است ما را به یک اردوی علمی و تفریحی ببرند.
مادرم که نمی دانست با این نقشه شوم در واقع خودم را زنده به گور می کنم پدرم را راضی کرد و این گونه من و فرمان به سوئیتی در حاشیه دریای خزر رفتیم و چند شبانه روز را در شهرهای زیبای شمال گذراندیم اما در یکی از همان شب ها بود که هوس های شیطانی زندگی و آینده ام را به تباهی کشاند و همه هستی ام را نابود کرد. وقتی به خود آمدم که دیگر گریه هایم فایده ای نداشت از سوی دیگر عذاب وجدان رهایم نمی کرد و از این که به همین راحتی آبرو و حیثیت خانواده ام را بر باد داده بودم زجر می کشیدم با وجود این وقتی به مشهد بازگشتم مادرم از چهره غمگین من همه چیز را فهمید و با پرس و جو از دانشگاه متوجه شد که به مرداب فلاکت و بدبختی سقوط کرده ام و ...
شایان ذکر است به دستور سرگرد بیگی (رئیس کلانتری سناباد مشهد) این پرونده با یاری مشاوران اجتماعی در مسیر دادرسی قرار گرفت.
منبع: خراسان
159
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد.
- پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.
- اعترافات قاتل قهرمان پرورش اندام مشهد
- سارقان زننما در مشهد دستگیر شدند
- سرویس کولر آبی، جان مرد سالخورده مشهدی را گرفت
- غرق شدن نوجوان ۱۵ ساله مشهدی در استخر ذخیره آب
- سرقت های 2 دقیقه ای دزدان شب رو!
- ۵۵۳ فقره تصادف در مشهد رخ داده است
- مادر سبزواری و فرزندانش از آتشسوزی منزل نجات یافتند
- دستبردهای سریالی خواهر و برادر معتاد به کابل های برق!
- درگیری در مرز ایران و افغانستان پایان یافت
- با حضور فرمانده کل ارتش؛ ۲۸۱ واحد مسکونی به کارکنان ارتش در مشهد واگذار شد
اخبار ایران و جهان
- هزینه درمان زوجهای نابارور بر عهده دولت خواهد بود/ با تولد فرزند دوم یک خودروی داخلی به مادر اعطا میشود
- قیمتهای عجیب یخچال را ببینید
- فال حافظ شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۰
- جزئیات ممنوعیت هوشمند سفر از اول آذر ماه
- افزایش تبلیغات چند همسری در فضای مجازی با چه هدفی؟
- دهها کشته و زخمی در اعتراضات منطقه سبز عراق
- تنش دریایی میان ایران و آمریکا، چه تاثیری روی مذاکرات احیای برجام خواهد گذاشت؟
- سرنوشت عجیب ۱۰ گمشده که هرگز پیدا نشدند
- فال روزانه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۰
- توطئه خانوادگی برای قتل مرد عتیقه فروش
- نفرت از آمریکا جزو واجبات دین و شعار "مرگ بر آمریکا" شعار مقدس ملت ایران است
- ۳ سال است که حتی نفت خود را به صورت قاچاق می فروشیم/ درآمد دلاری خود را باید مخفیانه وارد کشور کنیم تا قیمت دلار حفظ شود
- پایان آبان ماه؛ ۱۰ لیتر سهمیه سوخت جبرانی واریز می شود
- تسخیرکنندگان سفارت ۴۲ سال بعد چه میگویند؟
- این اندازه توهین به شعور جامعه بیسابقه است!
- سرشاخههای گروهی با عنوان قیام سپید دستگیر شدند
- نخبگان و گروه های جهادی در شهر تهران شاخص های محلی را تغییر خواهند داد/ مدیریت شهری در کنار سایر مسئولین با مشارکت مردم برای حل مشکلات گام برخواهد داشت
- زمان به ضرر ایران در حال گذر است/ بازگشت آمریکا به برجام برای استفاده از مکانیسم ماشه خطرناک است
- افزایش حقوق کارمندان با جیب خالی؟
- آمریکاییها جنگ هیبریدی را با ما شروع کرده اند/ هدف: فشار اعتراض و قطع سرویسهای مورد نیاز مردم است