شناسه خبر: ۶۷۴۷۸
لینک کوتاه کپی شد

«آمدم ای شاه پناهم بده» زبان حال مادرم است

حبیب‌الله‌ چایچیان: بازوی مادر را گرفته بودم و همین‌طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم؛ در همین حال دیدم حال شعر برایم فراهم شد، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من!

«آمدم ای شاه پناهم بده» زبان حال مادرم است

به گزارش سایت مشهد فوری ، سرودن شعر برای ائمه معصوم(ع) هنری است که نیاز به نگاه خاص و عنایت ویژه آن بزرگواران هم دارد. «حسان» شاعر، مرثیه و مدیحه سرای نام آشنایی برای بسیاری از عاشقان ولایت و امامت محسوب می شود از سال های جوانی، اندیشه و شعرش را با یاد و خاطره ائمه اطهار(ع) به ویژه امام حسین(ع) متبرک کرده است و محصول این توسل عاشقانه تا امروز، ده ها شعر، مرثیه و سوگ است که این روزها در دسته های عزاداری و جمع بی تکلف عزاداران عاشورایی زمزمه می شود. «حبیب الله چایچیان» متخلص به «حسان»، علاقه قلبی اش را نسبت به خاندان مظلوم و حماسه آفرین عاشورا در 3 مجموعه شعر جمع آوری کرده است. با او که در بستر بیماری است و همسرش در منزلشان در محله پیروزی به گفت و گو نشستیم. این پیرمرد خنده روی 90ساله می گوید که تا عمر دارد به مدح ائمه اطهار(ع) ادامه خواهد داد و برایشان شعر خواهد سرود. «خلوتگاه راز» «ای اشک ها بریزید» و «زمزمه های قلب من» از آثار اوست.

عشق به امام حسین(ع) چطور در شما رشد پیدا کرد؟

لطف خدا شامل حال من شد و آنچه من امروز دارم از پدر و مادرم است که هر دو به رحمت خدا رفته اند. این دو بزرگوار از عاشقان اهل بیت(ع) بودند. به ویژه مادرم که نقش بسیاری در شکل گیری اشعار مذهبی من داشت.

آنطور که از اشعارتان مشخص است مدیحه سرایی را از نوجوانی آغاز کرده اید؟

بله. 14 و 15 ساله بودم که شروع به شعر گفتن کردم. آن زمان پدر و مادرم که قاری قرآن بودند مرا تشویق کردند که به سرودن شعر ادامه بدهم. بعد از فوت این بزرگواران هم راهم را ادامه دادم.

سرمنشا اشعارتان کجاست ؟

علاقه و ارادت پدر و مادر و همسرم به چهارده معصوم(ع) و همراهی این بزرگواران، سر منشا این اشعار است. مدد اهل بیت(ع) همیشه همراه من است. در نخستین سفرم به کربلا، از خدا و سیدالشهدا(ع) خواستم که کمکم کنند اشعارم، مدح یا مرثیه خاندان رسول خدا(ص) باشد که تا امروز هم همین گونه بوده است. من قبل از اینکه سرودن اشعار مذهبی را آغاز کنم اشعار غیرمذهبی می سرودم که پس از زیارت سیدالشهدا(ع) عهد کردم که دیگر همه اشعارم در حوزه تربیت جوانان و مدح یا مرثیه خاندان اهل بیت(ع) باشد که حاصلش «گل های پرپر»، اولین مجموعه شعری من شد.

سیدالشهدا(ع) را دوست دارم و برای ایشان شعر می گویم. حضرت علی(ع) نیز در بخش زیادی از اشعارم حضور دارند. اما باید به این نکته توجه کنیم که همه ائمه(ع) یک نور واحد هستند و همه اشعارم حاصل لطف ایشان است.

تخلص «حسان» را هم که انگار از قرآن انتخاب کرده اید؟

برای انتخاب تخلص بسیار وسواس داشتم و در این فکر بودم که تخلص من باید رابطه ای با اشعار مذهبی ام داشته باشد. به قرآن مراجعه کردم؛ سوره الرحمان آمد؛ از کلمه «حسان» در یکی از آیات بسیار خوشم آمد و وقتی بیشتر مطالعه کردم دیدم که حسان به معنای امام حسین(ع) است. تخلص برای یک شاعر مانند یک شناسنامه و معرف شاعر است.

زمان خاصی برای شعر گفتن دارید یا بستگی به حال معنوی تان دارد ؟

اشعار من الهامی است؛ یک بیت به نظرم می رسد و ادامه پیدا می کند. اینگونه نیست که بنشینم و فکر کنم و بعد از آن یک شعر بگویم. یکبار به حج تمتح و چندین بار هم به حج عمره رفته ام و اشعاری در این سفرها سروده ام.


شما به عنوان یکی از پیرغلامان اهل بیت(ع) چه توصیه ای به جوانان دارید ؟

در مسیر عشق به چهارده معصوم(ع) باید از گناه دوری کنیم. جوانان باید به نماز اهمیت بدهند. چون نخستین چیزی که در آخرت از آن سؤال می کنند نماز است. امام حسین(ع) نیز همه زندگی خود را برای احیای نماز گذاشتند. همه باید بدانیم که راه رسیدن به عشق امام حسین(ع)، نماز است.

ماجرای شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» که خیلی محبوب شده چیست ؟

اشعارم عنایتی است که از سوی ائمه اطهار(ع) به من می شود. به طور مثال شعر «ای شاه پناه بده» که درباره امام رضا(ع) است زمانی به من الهام شد که با مادرم به مشهد رفته بودیم. مادرم همیشه ارادت ویژه ای به چهارده معصوم(ع) داشت؛ مادر 2بار پشت سر هم و در فاصله زمانی نزدیک به هم سکته کرد. دکتر به من گفت: فردی که اینگونه سکته کند کمتر زنده خواهد ماند. آن موقع به مادرم گفتم که چه آرزویی دارد. او گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا(ع) را زیارت کنم. با اینکه راه رفتن برایش دشوار بود و حال خوبی نداشت، دو بازویش را گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند و به مشهد رفتیم. حرم مثل همیشه خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم مشکل و برای مادرم غیرممکن بود. گفتم: مادرجان از همین جا سلام بدهی زیارت است. گفت: ما قدیمی ها تا ضریح را نبوسیم به دلمان نمی چسبد گفتم: دل چسبی اش به این است که حضرت جواب بدهند. بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم که در همین حال این شعر را سرودم: آمدم ای شاه، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده/ ای حَرمَت ملجأ درماندگان، دور مران از در و راهم بده/ ای گل بی خار گلستان عشق قرب مکانی چو گیاهم بده/ لایق وصل تو که من نیستم، اِذن به یک لحظه نگاهم بده. وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی توانست برود خودش را به ضریح رساند و ضریح را بوسید؛ من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است.

شعر کامل به شرح زیر است :

آمدم ای شاه پناهم بده / خط امانی ز گناهم بده

ای حرمت ملجأ درماندگان / دور مران از در و راهم بده

ای گل بی‌خار گلستان عشق / قرب مکانی چو گیاهم بده

لایق وصل تو که من نیستم / اذن به یک لحظه نگاهم بده

ای که حریمت مَثل کهرباست / شوق و سبک خیزی کاهم بده

تا که ز عشق تو گدازم چو شمع / گرمی جان‌سوز به آهم بده

لشکر شیطان به کمین منند / بی‌کسم ای شاه پناهم بده

از صف مژگان نگهی کن به من / با نظری یار و سپاهم بده

در شب اول که به قبرم نهند / نور بدان شام سیاهم بده

ای که عطابخش همه عالمی / جمله حاجات مرا هم بده

آن چه صلاح است برای «حسان» / از تو اگر هم که نخواهم بده

22

ارسال نظر