از طلاق والدین تا تعرض و خودکشی دختر 20 ساله مشهدی
دختر 20 ساله که قبل از خودکشی توسط نیروهای امدادی و ماموران انتظامی از مرگ حتمی نجات یافت به مددکار کلانتری سناباد مشهد گفت: از سرگذشت من عبرت بگیرید چرا که پدر و مادر من نیز با همین عشقهای هوس آلود پیمان ازدواج بستند اما در حالی که مرا به دنیا آورده بودند باز هم برای آسایش و رفاه خودشان از یکدیگر جدا شدند و مرا در این دنیای کثیف تنها گذاشتند.

به گزارش مشهد فوری ، دختر جوان مشهدی که قبل از خودکشی توسط نیروهای امدادی و ماموران انتظامی از مرگ حتمی نجات یافت به مددکار کلانتری سناباد مشهد اظهار کرد: از سرگذشت من عبرت بگیرید چرا که پدر و مادر من نیز با همین عشقهای هوس آلود پیمان ازدواج بستند اما در حالی که مرا به دنیا آورده بودند باز هم برای آسایش و رفاه خودشان از یکدیگر جدا شدند و مرا در این دنیای کثیف تنها گذاشتند.
این دختر جوان که قصد داشت خود را از بالای پل عابر پیاده به کف خیابان پرت کند، حالا اشک ریزان مقابل مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سناباد مشهد نشسته بود و داستان تلخ زندگیاش را این گونه بیان کرد: میخواهم از عمق وجودم فریاد بزنم آهای دختران جوان این عشقهای خیابانی فرجامی جز سیاهی ندارد.
وی ادامه داد: روی این هوسهای زودگذرنام «عشق» نگذارید و از سرگذشت من عبرت بگیرید چرا که پدر و مادر من نیز با همین عشقهای هوس آلود پیمان ازدواج بستند اما درحالی که مرا به دنیا آورده بودند باز هم برای آسایش و رفاه خودشان از یکدیگر جدا شدند و مرا در این دنیای کثیف تنها گذاشتند.
دختر جوان افزود: هنوز به 3 سالگی نرسیده بودم که سوء ظنهای یک عشق خیابانی دیگر در وجود پدرم ریشه دواند و این گونه مهر طلاق آنها را از یکدیگر جدا کرد و من هم فرزند طلاق نام گرفتم اما هیچ چیزی از این کلمه وحشتناک نمیدانستم. پدرم به دنبال سرنوشت خودش رفت و مادرم با کارگری در خانههای مردم مرا زیر چتر «عشق مادری» خود گرفت اما درآمدش به اندازهای بود که فقط شکم مرا سیر میکرد تا از گرسنگی جان ندهم.
وی بیان کرد: وقتی به 3 سالگی رسیدم دیگر نمیتوانست مرا با خودش به خانههای مردم ببرد تا مبادا به چیزی دست بزنم یا لیوانی را بشکنم. او بشقاب غذا و بطری آب را در کنارم میگذاشت و در اتاق را به رویم قفل میکرد تا هر وقت گرسنه شدم غذا بخورم.
دختر جوان افزود: تلویزیون کوچک خانه تنها سرگرمی من بود تا روزی که راهی مدرسه شدم. آن جا بود که معنای طلاق را فهمیدم و حس تنفر وجودم را فراگرفت. وقتی همکلاسیهایم با شوق و لبخند از پدرشان سخن میگفتند که برای آنها کیف و لباس یا مواد خوراکی خریده بود از همه چیز و همه کس بیزار میشدم.
وی گفت: دوست داشتم دنیا را تغییر بدهم و کلمه طلاق را زیر پاهایم خرد کنم. هرگز نمیتوانستم این سرنوشت سیاه را بپذیرم که پدر و مادرم نقش اصلی آن را به عهده داشتند، با آنکه مادرم به سختی برای رفاه و آسایش من تلاش میکرد اما همواره با خودم میاندیشیدم آنها نباید به دنبال یک عشق هوس آلود با زندگی انسان دیگری بازی میکردند و...
دختر جوان اظهار کرد: خلاصه به سن نوجوانی که رسیدم شال و کلاه می کردم و در خیابانها پرسه میزدم چرا که در جست و جوی مهر و محبتی گم شده بودم. با لبخند هر پسری به او دل میباختم تا شاید من هم طعم زندگی آرام و شیرین را بچشم. خوب میدانستم مادرم که خود قربانی یک عشق خیابانی بود از سرگردانی من در خیابانها به شدت ناراحت میشود و کتکم میزند. اگرچه چندین بار همین اتفاق رخ داد ولی دیگر برایم مهم نبود.
وی ادامه داد: بارها صدای ناله مادرم از انواع بیماری و دردهایی را که به سراغش آمده بود، میشنیدم و به سختی کار او در خانههای مردم پی می بردم ولی هیچ گاه دلم به حالش نمیسوخت چون عقدهای شده بودم، کمبود داشتم و پدر و مادرم را عامل همه بدبختیهایم میدانستم.
دختر جوان افزود: روزها به همین ترتیب میگذشت تا این که دو سال قبل زمانی که در خیابان پرسه میزدم با پسر جوانی آشنا شدم که قول ازدواج به من داد. او با جملات عاشقانهاش مرا به زندگی امیدوار کرد ولی من طعمه هوسرانیهای او بودم چرا که چندماه بعد خیلی راحت ترکم کرد.
وی گفت: دیگر شب و روزم را نمیفهمیدم، سعی کردم یک بار دیگر عشق را تجربه کنم و او را به فراموشی بسپارم اما این عشقها بارها و بارها تکرار شد و من بازیچه هوسرانیهای دیگران شده بودم چرا که هر کدام از آنها با این بهانه که تو با دیگری بودهای، مرا همانند یک دستمال کثیف دور میانداختند تا اینکه چند روز قبل به امید یافتن عشقی گم شده سوار خودرویی شدم اما راننده جوان آن مرا به مکان نامعلومی برد و یک روز تمام آزارم داد.
دختر جوان اظهار کرد: وقتی خودم را در گوشه خیابان یافتم همه وجودم پر از نفرت شد، آسمان دور سرم میچرخید و کاری از دستم ساخته نبود. این احساس تنهایی و بی کسی با قلبی مالامال از کینه و نفرت مرا به سمت پل هوایی کشاند و ...
گزارش خراسان حاکی است بررسیهای روان شناختی و قضایی درباره ماجرای این دختر جوان با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد مشهد) آغاز شد.
منبع: روزنامه خراسان
345
ارسال نظر