ماجرای آتش افروزی جوان مشهدی به خاطر غیرت به دختر مورد علاقهاش
دختر 22 ساله در دایره تجسس کلانتری آبکوه مشهد گفت: وقتی خانواده جعفر با ازدواج ما مخالفت کردند من هم با پسر دیگری آشنا شدم که از خودم کوچکتر بود ولی او به خاطر شنیدن ماجرای من و جعفر چنان غیرتی شد که حادثه وحشتناکی را رقم زد.

به گزارش مشهد فوری ، دختر 22 ساله در دایره تجسس کلانتری آبکوه مشهد گفت: وقتی خانواده جعفر با ازدواج ما مخالفت کردند من هم با پسر دیگری آشنا شدم که از خودم کوچکتر بود ولی او به خاطر شنیدن ماجرای من و جعفر چنان غیرتی شد که حادثه وحشتناکی را رقم زد.
اینها بخشی از اظهارات دختر 22 سالهای است که در پی وقوع یک حادثه دلخراش توسط نیروهای دایره تجسس کلانتری آبکوه مشهد دستگیر شده بود.
این دختر جوان در حالی که یک شب را در بازداشتگاه بانوان به سر برده بود، درباره سرگذشت تاسف بار خود به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: چند سال پیش ترک تحصیل کردم و دریکی از فروشگاههای مشهد مشغول کار شدم تا هزینههای خانواده و مادر پیرم را تامین کنم.
وی ادامه داد: روزگار خوبی داشتم تا اینکه دو سال پیش با جعفر آشنا شدم، او که از مشتریان فروشگاه بود اوضاع مالی خوبی نیز داشت. به همین دلیل رابطه من و جعفر آن قدر صمیمی شد که بالاخره قرار ازدواج گذاشتیم و به این ارتباط پنهانی ادامه دادیم اما بعد از گذشت مدت زیادی از این ارتباط مخفیانه خانواده جعفر حاضر نشدند به خواستگاری دختری مانند من بیایند جعفر هم مدعی بود تلاشهایش برای رضایت خانواده بی نتیجه مانده است چرا که آنها خانوادهای پولدار بودند و خودشان را بالاتر از ما میدانستند از سوی دیگر نیز جعفر از نظر مالی و شغلی به پدرش وابسته بود و تحت حمایت او قرار داشت.
دختر جوان گفت: خلاصه در حالی ارتباط من و جعفر قطع شد که در طول ماههای گذشته وابستگی عاطفی عجیبی به او پیدا کرده بودم اما جعفر معتقد بود که خانوادهاش موجب جدایی ما شدهاند. در این شرایط که بسیار سرخورده و افسرده شده بودم دیگر به هیچ چیز توجهی نداشتم، روزهای سختی را میگذراندم تا اینکه متوجه ابراز علاقههای یاور شدم. او هم یکی از کارگران فروشگاه بود که از چند ماه قبل در آن فروشگاه کار میکرد. من هم که از نظر روحی وضعیت خوبی نداشتم تصمیم گرفتم یاور را جایگزین جعفر کنم اما از صمیم قلب راضی به این کار نبودم چرا که یاور جوانی بدبخت و بیچاره مانند خودم بود و از طرف دیگر نیز سه سال اختلاف سنی داشتیم و من بزرگتر از او بودم.
وی اظهار کرد: با وجود این در حالی با یاور وارد رابطه شدم که هنوز امیدی به بازگشت جعفر داشتم. خلاصه در یکی از همین دیدارها و گفتوگوها با یاور ماجرای جعفر و خانوادهاش را برای او بازگو کردم. یاور هم که از شنیدن قصه من به شدت غیرتی شده بود با حسی غرور آمیز رو به من کرد و گفت: « من انتقام تو را از او میگیرم». اما آن زمان نفهمیدم یاور چه تصمیمی گرفته است او فقط دلش به حال اشکهای من سوخته بود من هم فکر میکردم این گونه ارزشمند میشوم و شاید جعفر به همه چیز پشت پا بزند و به خواستگاریام بیاید.
دختر جوان ادامه داد: ولی بعد متوجه شدم یاور که با یکی از اراذل و اوباش معروف مشهد رفیق بود از او خواسته است تا جعفر را تعقیب کند و او را آن قدر کتک بزند که راهی بیمارستان شود ولی آن جوان شرور حادثه دیگری را رقم زد. او که محل سکونت خانواده جعفر را پیدا کرده بود با یک ظرف پر از بنزین به سراغ آنها رفت و خودروی گران قیمتش را به آتش کشید و خسارت زیادی به بار آورد بعد از این ماجرا خیلی زود ماموران کلانتری آبکوه به سراغم آمدند و مرا دستگیر کردند.
وی در پایان اظهار کرد: حالا هم از اشتباهی که کردهام بسیار پشیمانم. من یاور را دوست نداشتم فقط میخواستم با این شیوه جعفر به زندگی من بازگردد.
با توجه به اهمیت ماجرا با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه مشهد) تحقیقات گسترده نیروهای تجسس برای دستگیری دیگر عوامل مرتبط با این ماجرا آغاز شد.
منبع: روزنامه خراسان
345
ارسال نظر