
به مناسبت سالگرد شهادت مجید افقهی و چهلمین سالگرد دفاع مقدس به سه خاطره در خصوص این فرمانده خراسانی اشاره خواهیم داشت.
فرمانده ۱۸ ساله
راوی: سردار سیدمجید مصباح
قبل از عملیات والفجر۱، برای بازدید از گردان القارعه به منطقه ابوغریب رفتیم. از دستهها سرکشی میکردم، هر کدام ضعفهایی داشتند.
به سراغ یکی از دستهها–که مقداری از گردان فاصله داشت–رفتم. تمام کارهایی که از آنها خواسته بودم، درست انجام شده بود. منظم و مرتب بودند. اطراف سنگرهایشان، خیلی تمیز بود. بچهها، روحیه بالایی داشتند. همه خشابها را پر کرده و داخل جیب خشاب گذاشته بودند، آماده یک نبرد جانانه بودند.
فرمانده دسته هم، یک سنگر کمین، جلو خط درست کرده بود و با لباسهای کهنهی نظامی، یک آدمک درست کرده و یک کلاه آهنی روی سرش گذاشته بود. مثل اینکه یک سرباز، در حال نگهبانی است.
فرمانده کم سن و سالی بود. حدود ۱۸ یا ۱۹ سال بیشتر نداشت. وقتی اسمش را پرسیدم، گفت: مجید افقهی. آنجا بود که فهمیدم فرمانده با تدبیری است و قابلیتهای ویژهای دارد ولذا مدتی بعد، او را برای ورود به واحد اطلاعات عملیات دعوت کردم.
اذان بیموقع
روای: حمید حبشی
غرق خواب بودم که با صدای اذان، بیدار شدم. چشمهایم از کمخوابی میسوخت. مجید با استفاده از بلندگو دستی اذان میگفت. با خودم گفتم چقدر زود صبح شد.
بچهها یکییکی، از خواب بیدار شدند. وقتی همه از چادرها بیرون آمدند، وضو گرفتند و آماده نماز شدند، مجید با بلندگو گفت: برادرها، هنوز وقت اذان نشده، الان ساعت دو و نیمه، اذان صبح ساعت چهار، برید بخوابید. یکی از بچهها گفت: مجید، چرا این قدر مردم آزاری میکنی؟
کسی به این سوال جواب نداد، چون همه مجید را میشناختند.
وقتی بچهها به سمت چادرها میرفتند تا دوباره بخوابند، مجید دوباره با بلندگو اعلام کرد که برادرها کجا میرید؟ وضو که دارید، اگه میخواهید ریا نشه، برید توی این بیابون، نماز شبتونو بخونید.
روز بعد، عدهای از بچهها به من گفتند دیشب اولین شبی بوده که لذت مناجات با خدا را چشیدهاند.
بهانه
راوی: علی آرام
مجید، بچهها را خیلی اذیت میکرد. یک شب در قرارگاه ایلام، بچهها تصمیم گرفتند با شیرین کاریهای مجید، مقابله به مثل کنند و گوشه چشمی به او نشان دهند تا رفتارش را عوض کند.
همه منتظر بهانه بودند. مجید یک لیوان آب روی یکی از بچهها ریخت. بلافاصله چند تا از بچهها، دست و پای مجید را گرفتند، او را داخل منبع آب سرد انداختند و درش را بستند. مجید با زحمت زیاد در منبع را باز کرد و بیرون آمد.
هوا خیلی سرد بود. اول مقداری دوید تا گرم بشود. بعد چای آتشی درست کرد، همه بچهها را صدا زد و گفت: بچهها بیایید چای بخوریم. به تکتک بچههایی که این بلا را سرش آورده بودند، با لبخند چای داد.
پایگاه خبری مشهد فوری (mashhadfori.com)

به مناسبت سالگرد شهادت مجید افقهی و چهلمین سالگرد دفاع مقدس به سه خاطره در خصوص این فرمانده خراسانی اشاره خواهیم داشت.
فرمانده ۱۸ ساله
راوی: سردار سیدمجید مصباح
قبل از عملیات والفجر۱، برای بازدید از گردان القارعه به منطقه ابوغریب رفتیم. از دستهها سرکشی میکردم، هر کدام ضعفهایی داشتند.
به سراغ یکی از دستهها–که مقداری از گردان فاصله داشت–رفتم. تمام کارهایی که از آنها خواسته بودم، درست انجام شده بود. منظم و مرتب بودند. اطراف سنگرهایشان، خیلی تمیز بود. بچهها، روحیه بالایی داشتند. همه خشابها را پر کرده و داخل جیب خشاب گذاشته بودند، آماده یک نبرد جانانه بودند.
فرمانده دسته هم، یک سنگر کمین، جلو خط درست کرده بود و با لباسهای کهنهی نظامی، یک آدمک درست کرده و یک کلاه آهنی روی سرش گذاشته بود. مثل اینکه یک سرباز، در حال نگهبانی است.
فرمانده کم سن و سالی بود. حدود ۱۸ یا ۱۹ سال بیشتر نداشت. وقتی اسمش را پرسیدم، گفت: مجید افقهی. آنجا بود که فهمیدم فرمانده با تدبیری است و قابلیتهای ویژهای دارد ولذا مدتی بعد، او را برای ورود به واحد اطلاعات عملیات دعوت کردم.
اذان بیموقع
روای: حمید حبشی
غرق خواب بودم که با صدای اذان، بیدار شدم. چشمهایم از کمخوابی میسوخت. مجید با استفاده از بلندگو دستی اذان میگفت. با خودم گفتم چقدر زود صبح شد.
بچهها یکییکی، از خواب بیدار شدند. وقتی همه از چادرها بیرون آمدند، وضو گرفتند و آماده نماز شدند، مجید با بلندگو گفت: برادرها، هنوز وقت اذان نشده، الان ساعت دو و نیمه، اذان صبح ساعت چهار، برید بخوابید. یکی از بچهها گفت: مجید، چرا این قدر مردم آزاری میکنی؟
کسی به این سوال جواب نداد، چون همه مجید را میشناختند.
وقتی بچهها به سمت چادرها میرفتند تا دوباره بخوابند، مجید دوباره با بلندگو اعلام کرد که برادرها کجا میرید؟ وضو که دارید، اگه میخواهید ریا نشه، برید توی این بیابون، نماز شبتونو بخونید.
روز بعد، عدهای از بچهها به من گفتند دیشب اولین شبی بوده که لذت مناجات با خدا را چشیدهاند.
بهانه
راوی: علی آرام
مجید، بچهها را خیلی اذیت میکرد. یک شب در قرارگاه ایلام، بچهها تصمیم گرفتند با شیرین کاریهای مجید، مقابله به مثل کنند و گوشه چشمی به او نشان دهند تا رفتارش را عوض کند.
همه منتظر بهانه بودند. مجید یک لیوان آب روی یکی از بچهها ریخت. بلافاصله چند تا از بچهها، دست و پای مجید را گرفتند، او را داخل منبع آب سرد انداختند و درش را بستند. مجید با زحمت زیاد در منبع را باز کرد و بیرون آمد.
هوا خیلی سرد بود. اول مقداری دوید تا گرم بشود. بعد چای آتشی درست کرد، همه بچهها را صدا زد و گفت: بچهها بیایید چای بخوریم. به تکتک بچههایی که این بلا را سرش آورده بودند، با لبخند چای داد.
منبع: خبرگزاری دفاع مقدس
318
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت و افترا باشند منتشر نخواهند شد.
- پیام هایی که غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشند منتشر نخواهد شد.
- شرح ماجرای هواپیماربایی پرواز اهواز به مشهد
- ماجرای هروئینهای خون آلود!
- میل گاردان جان راننده کامیون را گرفت
- ایده بازپرس مشهدی جزو سه ایده برتر حقوق عامه دادستانی کل کشور شد
- پیشاپیش چهارشنبه سوری حادثه آفرید
- لغزندگی جادههای خراسان رضوی در پی بارش برف و باران
- 300 پرونده گوشی قاپی روی میز پلیس قرار گرفت
- خنثی سازی توطئه هواپیما ربایی در مسیر اهواز _ مشهد توسط یگان امنیت پرواز سپاه
- نجات جان 2 نفر از میان آتش توسط آتش نشانان مشهدی
- اعترافات عجیب مرد 6 انگشتی!
اخبار ایران و جهان
- تجاوز به ریحانه پارسا در ۱۶ سالگی/ عکس
- «گام در مقابل گام» برای آغاز مذاکره با آمریکا رد شد
- اولین تصویر از حمله شدید موشکی به آرامکو عربستان
- زنده شدن زن مرده در سردخانه
- کنایه سنگین علی کریمی به نبی: «فوتبال را دور ننداز!»/ عکس
- بلاهایی که بی خوابی بر سر بدنتان می آورد
- سلحشوری: رئیسجمهور کتکخور نظام شده است
- عربستان مدعی حمله موشکی انصارالله به جنوب این کشور شد
- جهانگیری: بازیهای سیاسی سفره مردم را هدف گرفته است
- نامزد این حزب درانتخابات ریاست جمهوری یک شخصیت مقتدر و عملگرا خواهد بود
- سردار محمد رسما حضورش در انتخابات را تایید کرد/ استعفا از قرارگاه خاتم الانبیا برای کاندیداتوری
- سفر یا کرونا؟ / اکثریت مخاطبان خبرفوری خواستار لغو سفرهای نوروزی شدند
- دوچرخهسواری زنان در عربستان/ عکس
- آیت الله جنتی، روحانی را رییس جمهور کرد، نه اصلاح طلبان! / نقائص روحانی بر آیت الله هاشمی پوشیده نبود / پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان تضعیف شده است / اگر پدرم زنده بود، از وحدت گروه های سیاسی در انتخابات حمایت می کرد / بحث های سیاسی در خانواده هاشمی مانند رقابت ورزشی است
- خونریزی پزشک ایرانی پس از تزریق واکسن روسی
- مسئولان امر فعلاً به فکر جاهای دیگر نباشند/ سرمایههای کشور باید برای حل مشکلات مردم ایران هزینه شوند
- واکسن فایزر چند نفر را کشته یا جواب نداده/ واکسن برکت با نمونه غربی قابل مقایسه نیست
- علی لاریجانی: اگر جهانگیری کاندیدا شود، من نمی آیم
- اعتراف دختر تهرانی به قتل عام خانواده اش/ خواهرم را در بشکه اسید انداختیم
- خروج ۹۰۰ استاد از ایران در سال ۹۸